ایجاد فضاومساعد ساختن محیط:
مشارکت در کاروبرسی بازار کارزنان :مشارکت اقتصادی در افغانستان هم د رفرایند توسعه حیاتی بوده ومنحیث متمم حقوق زنان در این کشور به شدت قابل لمس بوده است .
![]() |
این پژوهش یعنی توانمندسازی اقتصادی زنان درافغانستان :جمع آوری معلومات وتحلیلی وضعیت بین سالهای 2002ـــ 2012تلاشی است برای دریافت وبررسی فعالیت های که برای بهبود وضعیت وحقوق بشری زنان انجام یافته است .این طرح پالیسی براساس شواهد ویافته های پژوهشی توسط واحد تحقیق وارزیابی افغانستان تهیه وازطرف اراره سازمان ملل متحد برای زنان درراستای اهداف استراتیژیکی اش یعنی حقوق امنیت اقتصادی زنان ،تمویل گردیده است .واحد تحقیق وارزیابی افغانستان این پژوهش را میان سال های 2012و 2013انجام میدهد.یافته های این پژوهش نشان میدهد که اشتراک اقتصادی زنان افغان ناکافی بوده این بیشتر بخاطرفضای موجود پالیسی وموانعی است که در سنت های فرهنگ اجتماعی ریشه دارند.
![]() |
ترسیم معلومات بخش این پژوهش است .دراین بخش تمام برنامه های که ازسال 2002بدین سو درزمینه ای بهبود وانکشاف اقتصادی زنان روی دست بوده است بررسی می شوند. برنامه های متذکره به شمول مصوبه های بین المللی ،استراتیژی های دولت ها،اصطلاحات قانونی ومیکانیزم وپروسیجرم ها می باشند .این بخش با مرورشاخص های اقتصادی وتوسعوی مربوط به جندر،حدود دسترسی زنان به حقوق بشروفعالیت های اقتصادی اینکه آیا به این موارد در دهه گذشته رسیدگی شده است یا خیر،می پردازد.
بخش دوم این پژوهش ،یعنی تحلیل وضعیت ،برسی دیدگاه های زنان مستفید شده ازپروژه های توسعوی واطرافیان شان که درمناطق شهری وروستائی کابل به منظوربهبود فعالیت ها وفرصت های اقتصادی زنان تطبیق شده است،می پردازد .دراین بخش روی زمینه های اجتماعی وفرهنگی که ممد ویامانع اشتراک زنان دز تولید درآمد های اقتصادی میشود ،توجه خاص صورت میگیرد .اینها مواردی است که دراستراتیژی ها وپالیسی های دولت افغانستان جامعه بین المللی بخاطردستیابی به توانمند سازی اقتصادی زنان مطرح شده اند .به همین منظور ،دراین بخش تفاوت ها میان پالیسی وآنچه که تطبیق میشوند ومیان استراتیژی وآنچه که درعمل صورت میگیرد،مورد مطالعه قرار می گیرد .
ساحات نابرابر : مبتنی بریافته های این پژوهش با وجود یکه دستآورد های دهه گذشته زیاد اند ،وبه مقایسه محرومیت های کلی درسه دهه ای قبل ازآن ،این دست آورد ها محدود بوده اند که با موجودیت فقرشدید موجود در کشورآسانی میتوانند به چالش مواجه شده اند وازپایداری برخودارنیستند .تفاوت های جدی در خصوص سهم زنان درمقایسه با مردان درتمامی سکتورها ودر زمان تهیه استراتیژی های انکشافی ودرنظر گرفتن نقش زنان بملاحظه میرسد .این تفاوت ها درسطح دولت دربخش حقوق ،تطبیق پالیسی ها، واستراتیژی ها ،وتوسعه استراتیژی های ملی وپالیسی های وزارت خانه ها در سطح دولت د ربخش آن برابری جندرمد نظرباشد، به وضاحت وجود دارند .با اینکه موقف بعضی پالیسی به خوبی روشن اند، آنها محتوای کافی از نظر حساسیت های جندر نداشته ویا بعضی ازآن پالیسی ها دیدگاه بسیاردارند که درخصوص زمینه های اجرایی آن واضح نیستند.
کماکان تعلیم وتربیه ،صحت اشتراک در سیاست وامورعامه ، ومصٔونیت چهارم مورد اساسی وحقوقی اند که زنان افغانستان با آن مواجه می باشند.این ها ازجمله شاخص های مهمی اند که براساس آن میزان رفاه زنان پیمایش می شود وبطور مستقیم با توانمند سازی اقتصادی زنان مرتبط است . تاثیرات خلااء دیدگاه جنسیتی مساوی بیشتر در این موارد قابل لمس اند، دسترسی به خدمات اساسی صحی مخصوصاً به صحت مادران ونوزادان ،رسیده گی به خشونت های که وابسته به مسایل جندرمی باشد ،ثبت نام مطلق دختران در دوره ابتدائی مکتب وادامه تحصیل دردوره های متوسطه ولیسه ، ناکافی بودن بیش ازحد دسترسی زنان به عدالت وحاکمیت قانون ،اشتراک ناچیز زنان در سیاست وامورعامه ٰ؛وغیابت ازحضور دراکثرازنهاد های تصمیم گیرنده چی در سطح محلی ویا ملی.هریک ازاین مسایل تاثیرات متواتری روی رفاه اقتصادی زنان مخصوصا باموجودیت خشونت ها(مربوط به مسایل جندر)وگسترش نا امنی ها در افغانستان میداشته باشند.
حضور اشتراک زنان د ربازار کارافغانستان ،غیرمنظم وگسیخته می باشد .معلومات وقراین موجود نشان میدهند که پس از سال 2002 میلادی توجه یی قابل ملاحظه ای در اشتراک زنان د رفعالیت های افتصادی صورت نگرفته است . ازنظر اقتصادی تصویری که به دست آمده است اینست که زنان دربیرون از خانه زیاد به فعالیت ها نپرداخته اند زیرا اکثریت آنان به مشاغل بدون دستمزد ویا کارهای با دستمزد ناچیز، آسیب پذیرونا امن مشغول بوده اند. آنهم د رچوکات یک اقتصاد غیر به رسمی وقانون گریزنوعیت ومحاصل یا دست آورد های اشتراک زنان د ربازار کار زیادتر هم توسط موقف اجتماعی وآسیب پذیری آنان ازاینکه زن خلق شده اند. متاثیر شده است ، در عین حالی که سکتور قرضه های کوچک که مجرای قابل توجه وزمینه سازفرصت های کوچک اقتصادی برای زنان است ،درحال حاضر بسیار محدود بوده وحمایت کافی ازحضور زنان تشبثات کوچک ومتوسط نیزصورت نمی گیرد .اشتراک زنان افغان درفعالیت های اقتصادی درقسمت های تحتانی زنجیره ارزش دهی تواتمندی اقتصادی قراردارد وفقدان دسترسی به بسیاری ازمنابع مانع بهبود وافزایش مهارت ها ودرآمد های آنان گردیده است .روند درآمد زائی زنان به فرایند پروسه ها واستراتیژی های ملی نیاز دارد تابتواند قابلیت های کاری زنان را سازمان داده ومؤثربسازد. برای اینکارنیازاست تا ازطریق ارایه خدمات تجارتی ، تاٌمین قرضه وحمایت مالی نیازمندی های سکتور های مربوطه وتوازن جنسیتی درروند توسعه مراعات شوند تا زنان درتمامی مراحل زنجیره ارزش دهی درهمه ای سکتورها وطبقات شغلی مشمول گردند .
علاوتا ًاین پژوهش نشان میدهد که اشتراک زنان افغان درفعالیت های اقتصادی بطور وسیع وابسته به دوعامل کلیدی می باشند . اول ،اینکه دیدگاه های مردم محل دربرنامه ریزی های انکشافی شامل باشند ؛ودوم اینکه روابط قوی با بازار های اقتصادی به منظورمثمریت وپایدارپروژه ساخته وانکشاف داده شوند . درحالیکه یک چارچوب اسلامی مشورعیت اینکار راتضمین می نماید .افزایش درٱمد زنان سبب تغیرات شگرف درمورد چنین زنان توانائی این ابرازنظرواعتراض به آن نقش های را که بصورت غیرعادلانه به آنها تخصیص داده شده را حاصل مینمایند ومی توانند این درک را که زنان افراد "وابسته اند" تغیردهند. باوجودیکه برای تمام زنانی که دراین پژوهش اشتراک کردند حقوق که سبب کسب درآمد برای آنان شده است ،واضح است ،اما تغیردرنحوه برخورد آنان درپروژه ها بیشترقابل رویت است که سبب افزایش در آمد زائی برای آنان شده است .
شرایط مناسب: ٱهسته آهسته تاثیربعضی ازاستراتیژی ها ،برنامه ها وپروژه های توسعوی که درسال گذشته به منظورساختن ظرفیت ومهارت های کاری برای زنان تطبیق شده اند ،دیده میشوند که عامل های تغیراین راستامناطق شهری افغانستان و تعدادی ازمناطق روستائی اند. فرصت هاوقابلیت های زیادی برای زنان دربخش تشبثات کوچک ومتوسط بخصوص در قسمت باغداری ،مرغداری کار وباردر بخش زراعت وکار ساخت وسازوجود دارند .دراین سکتورها لازم است تامنظور به آخرین حد قابلیت استخدام وجذب توانائی زنان ازمصوعات داخلی حمایت شوند تا اولین مراحل توسعه زنان در این بخش ها تقویت وحفاظت گردند. ام کنون نیاز است تامحاصل ودستاورد های مثبتی که تعداد زیاد ازپروژه های کوچکی که برای زنان در دهه گذشته تطبیق شده اند .جمع آوری کنترول شده وتوانمندی ها ودانش آنان د رچهارچوب پالیسی های جامع چی در سطح محلی وملی تنظیم واداره شوند تا در شکل دهی اقتصاد ملی افغانستان مورد توجه واستفاده قرار گیرد. ازطریق اصطلاحات در نحوه تنظیم ،سرمایه گذاری .پیوند های تجارتی وبازرگانی میتوان گروپ های شغلی ویژه ای زنان ومجتمع های تولیدی را بیشترتقویت کرد .واشراک زنان در بازار کاردرتدوین پالیسی ها ، ارایه مشوق ها وپاداش ها بطور رسمی مورد توجه حمایت قرارگیرد .
برای اینکه توانائی های اقتصادی زنان بطورکامل مورد استفاده قرارگیرند ،وزارتخانه ها واستراتیژی ها ی آن وکمک های جامعه بین المللی باید بطور کامل بااستراتیژی ،انکشاف ملی افغانستان (ANDS) وتمام اصول پلان کاری وملی برای زنان افغان (NAPWA)منطبیق گردند.در حال اینکه توازن جنسیتی به کدام مفاهیم شناخته می شوند واینکه آیا به آن پرادخته می شوند دربرنامه ها واستراتیژی ها، متفاوت میباشد .نیازاست تا میکانیزم برای اینکار مشخص وتقویت گردد.بسیار مهم است تا تمام پالیسی ها استراتیژی ها ی وزاتخانه ها برسی گردند که مطلق استراتیژی انکشافی ملی وپلان کاری وملی برای زنان افغانستان درگفتاروعمل پیاده شده است .برعلاوه خلاء های گسترده ای در قسمت اصول بعضی ازپالیسی ها ومشخصات که بعدا ًدر پالیسی ها مطرح شده اند ،وجود دارند .میکانیزم ها برای نظارت وهماهنگی وهمچنان میکانیزم های حسابدهی به شدت نیاز به تقویت بیشتر دارند .
درشرایط اقتصادی فعلی ،سکتورهای ملی زنان وبین المللی رامیتوان طوری بسیج ساخت تادربخش تولیدی سرمایه گذاری نمایند .ولازم است تادر این کار مسایل مربوط به توازن جنسیتی مد نظر قرار گرفته وتکنالوژی کاری مناسب برای زنان آموزش داده شود وقرضه وسرمایه گذاری روی توانائی های اقتصادی زنان خواهدشد. برای دولت لازم است تامیکانیزم های تنظیم مشارکت سکتور عامه وخصوصی را مساعد سازد .به عین شکل لازم است درهمین رابطه درمطرح پالیسی های فعلی ومستقیل اقتصادی در سکتورهای استخراج معادن ومحیط زیست توجه صورت گیرد. تأ سیس شبکه های زنان توسط مسؤلین پتانسیل بالقوه برای افزایش اشتراک فعال وپایدار زنان در تولید دانش ودرآمد می باشد .ایجاد وسازماندهی دانش اقصادی برای زنان افغانستان ،همانند انتقال آن مهارتها وتجارب میان آنان ، بسیار مهم وحیاتی میباشد . دراین راستا دیدگاه ها واشتراک زنان درروند انکشاف وحکوتداری جهت دهی وهمچنان تخصیص منابع کافی برای توسعه شبکه های اقتصادی زنان مهم پنداشته می شوند .
گروپ های خودی زنان کوپراتیف های آنها در سطح قریه جات ،ولسوالی ها ولایت ها میتواند شبکه ای رابرای سازماندهی منابع بسازد ،آنچه که زنان به تنهائی کمتر ویا اصلاهیچ به آن دسترسی ندارند.گروپ های محلی برای شمولیت نقش اجتماعی وخانواده گی زنان در فعالیت های اقتصادی ممد واقع میشوند ونیز کمک می کند تا میزان وحدود اشتراک اقتصادی هریک از زنان شکل بگیرد .چنین کار وروش دسته جمعی سبب میشود تاسطح درآمد ها افزایش یافته ومحرومیت ها تقلیل یابند ؛ونیز به قلت فرصت ها ناکافی بودن قابلیت ها رسیده گی نماید که اینها خود توانائی های افراد محدود می سازند .این روش های جمعی در سطح محلات باید با برنامه های ملی بین المللی که برای زنان کارمی کنند ،پیوند داده شوند ،این پیوند ها با توجه بیشتربه تساوی دسترسی زنان به منابع تقویت شده می تواند.
ایجاد محیط مناسب برای زنان :نظریه به وضع زنده گی زنان یکی ازضروریات عمده در طرح پالیسی ها برنامه ها تشویق های مادی می باشد.قسمت اعظم ازشواهد اولیه ودومی دراین پژوهش نشان میدهد که اشتراک زنان در فعالیت های اقتصادی را میتوان ازپس منظرهمبستگی جندرونیزازطریق پروژه ها وپالیسی های که خوب نظارت شده باشند ،مورد مطالعه وارزیابی قرارداد.
برای زنان افزایش دسترسی زنان به فرصت های اقتصادی نیازاست تا استراتیژی های کنونی بیشتر تقویت مخصوصا ً اینکار باید بخش های تعلیم وتربیه ،صحت ،توامندسازی اقتصادی امور مدهبی صورت گیرد.همه اینها را می توان د راستای ایجاد محیط مناسب برای زنان تلقی کزد واینکار ازاین طریق صورت گرفته میتواند :
1ـ اول :تقویت محیط پالیسی سازی :
درسطح دولت مرکزی چی درسطح وزارت های سکتوری واداره مرکزی احصایه باید درک وآگاهی ازسهم زنان د راقتصاد وروند انکشاف کشورافزایش یابد .بررسی مشخص وتطبیق استراتیژی انکشاف ملی افغانستان وپلان کاری ملی برای زنان افغان البته به همکاری وزارت های سکتوری میتواند به بسیاری ازخلاء های که این کشوربرای کاهش فقرروند انکشاف انسانی مواجه است کمک نماید .موازی به آن بیشترشدن سهم زنان د رفعالیت های اقتصادی میتواند ازطریق پرداختن به حقوق شرعی که ازرفاه زنان حمایت می کند تقویت گردد.
دوم ـ رسیده گی به خلاء های انکشاف بشری : این نهایت مهم است تا به کمبودی های زنان ودختران درقسمت رسیده گی به تسهیلات تعلیمی ،صحت ،مصؤنیت ،حرکت فزیکی واشتراک در سیاست دارنده ،رسیده گی شود .یکی ازراه ها برای رسیدن به این هدف ،توجه به نورم ها وارزش های اجتماعی وسنتی می باشد .وامایکی ارموانع عبارت ازعدم موجودیت منابع برابروجداگانه برای زنان بخصوص برای زنان جوان ودختران است .
سوم ــ توجه به بازدهی ها : موجودیت یک شبکه قوی وچند سکتوری زنان متشبث ضروری می باشد . لازم است تااین شبکه خارج ازافغانستان ،درسطح تمام شهرها ومراکز ولایت بوجود بیاید تا یک مودل جامع کمک زنان به زنان تشکیل میشود؛ ازتولید کننده گرفته تا عمده فروشان وپروسس کننده گان ،وصادرکننده گان ،وتقویت تشبثات درمیان زنان نیازاست تا د رسطح مارکیت های داخلی وخارجی تقویت گردد.
چهارم ــ ایجاد خدمات مالی : کماکان دسترسی به سرمایه وقرضه وتضمین های مالی یکی ازچالش هابوده و مخصوصا ًزنان دربرابرخطرات احتمالی مالی هیچ تضمینی در اختیار ندارند. فضای کنونی قرضه های کوچک فرصت های کمی مخصوصا ً درسکتور های غیررسمی ،روستائی وتشبثات کوچک ومتوسط را در اختیار زنان قرارمیدهد. سرمایه گذاری بزرگترین درصنایع متوسط وکوچک که بتواند ازمهارت وحضور زنان در بازارکار استفاده کند. نیازاست وموازی به آن ضروری پنداشته می شود اصلاحات مالی وکاری روی دست گرفته شود.


